۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

زِرِیلی


-اسی کجا میری؟
-این تالار روبرویی عروسیه می ریم غذا بخوریم.
-ول کنید بابا، زشته، شما دانشجوی ارشدید.
-بی‌خیال صادق، شکم گشنه که این چیزا حالیش نیست، تازه مفتم هست.
-اگه گیر بیفتید چی؟
-اولاً که تیپ زدیم هیچکی حتی مشکوک هم نمیشه، دوماً شیوه‌ی ما خاصه، عمراً لو بریم.
-چه شیوه‌ای؟
-هیچی، وارد که شدم سریع شروع می‌کنم با داماد روبوسی و احوال‌پرسی و تبریک گفتن، نفر بعدی دیگه اصلاً جرأت نمی‌کنه بپرسه که شما کی هستی، بقیه هم پشت‌سر من همین کار رو می‌کنن.

۶ نظر:

  1. نتیجه چی شد؟ لو رفتن یا نه؟
    در ضمن زریلی که نگفتی چیه! مسخره کردی ما رو؟

    پاسخحذف
  2. يادش بخير، زماني فكر ميكردم حجت و مظفر و همين صادق خودمان، سه تن از خدايگان اين كارها محسوب ميشوند، گويي اكنون "اسي" قبله گاه چتربازان است.

    پاسخحذف
  3. ..........نخور
    بگو که خودت دستنکار نبودی

    پاسخحذف
  4. به حجت:
    نتیجه اینکه رفتن و غذا خوردن، البته به ما اینطوری گفتن، شاید گرفتنشون و برای اینکه ضایع نشن رفتن ساندویچ زدن.

    پاسخحذف
  5. به امیر:
    من...من....کی؟....کجا؟...

    پاسخحذف
  6. به ناشناس:
    نه جان خودم، ایندفعه رو من نبودم، در ضمن خیلی وقته گذاشتم کنار

    پاسخحذف

علاوه بر نوشتن نظر خود، می توانید نظرتان را بوسیله سه گزینه ی عالی، جالب و افتضاح که در انتهای متن آمده است، بیان کنید.