تعطیلی هم مصیبتیست برای خودش. آنهم از آن مصیبتها. مخصوصاً حالا که امیر هم نیست و مشغولیتی برای خود جُسته است.آن هم چه سرگرمیی.
نه میشود درس خواند، نه میشود جایی رفت، نه غذای سلفی در کار است، نه میتوان از اینترنت پرسرعت دانشگاه سوءاستفاده نمود و فیلمی سریالی چیزی دانلود کرد و نه حتی میتوان خدمت استاد رسید و محض خالی نبودن عریضه(بخوانید پاچهخواری)، شرح کارهای نکرده داد.
نه از آن از ما بهترانانیم(منظور مایهداران است) که با وسیلهی نقلیهی شخصی خود و جیبی پر از پول-به جهت تزریق بنزین آزاد- راهی شمال شویم و نه حتی میتوان امید داشت این متنی را که در اینترنت مینویسی کسی بخواند.
تنها کاری که میشود کرد این است که نشست و با چاییهای ممتد و حرکت رفت و برگشت در مسیر خلا(Toilet) منتظر گذر زمان شد که استثناً در این مواقع به کندی هرچه تمامتر پیش میرود.
معذالک کارهایی هم هست که میتواند زمان را مصرف نماید: اعلام نمرات امتحان تصحیح شدهی میانترم از طریق وبلاگ و خراب کردن تعطیلات دانشجویان، درست کردن غذا(ماکارونی)، دیدن مهران مدیری در هیبت Bluetooth و ... اما هیچکدام دوای درد تعطیلات نیست، هست؟