-اسی کجا میری؟
-این تالار روبرویی عروسیه می ریم غذا بخوریم.
-ول کنید بابا، زشته، شما دانشجوی ارشدید.
-بیخیال صادق، شکم گشنه که این چیزا حالیش نیست، تازه مفتم هست.
-اگه گیر بیفتید چی؟
-اولاً که تیپ زدیم هیچکی حتی مشکوک هم نمیشه، دوماً شیوهی ما خاصه، عمراً لو بریم.
-چه شیوهای؟
-هیچی، وارد که شدم سریع شروع میکنم با داماد روبوسی و احوالپرسی و تبریک گفتن، نفر بعدی دیگه اصلاً جرأت نمیکنه بپرسه که شما کی هستی، بقیه هم پشتسر من همین کار رو میکنن.