خوبه که آدم فرق شوخی و جدی رو بفهمه. جسارت نمیکنم و اصولاً آدم این صحبتها نیستم اما....
در پایان پست چند روز پیش با نام LOST(اگه wheel موس رو بچرخونی و بری پایین، میبینیش)، چیزی نوشته بودم که یکی از بازدیدکنندگان رو وادار به واکنش کرد و نظری گذاشت. گرچه این نظر از روی عصبانیت بوده اما خدا رو شکر که بوده. مطلب من و اون نظر رو میتونید اینجا ببینید.
در مورد نظر این بازدیدکننده باید عرض کنم که، بنده نه تنها طرفدار ایشون نیستم بلکه .... طرفدارشون نیستم دیگه. این مطلبی که نوشتم بیشتر جنبه یادآوری و هجو داشته تا تقدیر و طرفداری. هم یادآوریِ کلمات زیبا و دیپلماتیک ایشون و هم یادآوریِ یک شب.
این مطلب یادآور شبیست که در اون شب، شخصی به زور میخواست محبت و عشق رئیسجمهور مکتبی، انقلابی و وظیفهشناس و ... رو با جمله " جان همه ما به فدای ایشان" در دل ما جا کنه، به زور چی و با چه واژگانی و چند نفره، بماند، اما همین رو بگم که بین اون همه آدمی که اونجا بودن، گیر داده بود که این محبت، در دل من رسوخ پیدا کنه، چرا و به چه دلیل .... الله اعلم.
در ضمن ما همون 84 گفتیم که این زمینگیرمون میکنه، اما کسی که به حرفمون گوش نکرد، هیچ، به جز صفتِ حماقت و ترسویی و بیشعوری و فئودالبودن و حمایت از کارگزاران و.... از طرف نزدیکترین دوستانمون، چیزی نسیبمون نشد.