سلام دوستان. من حسام هستم، همدانشگاهی، همرشتهای، همکلاسی، همخونهای، هماطاقی و هم ... آقا صادق.
فقط هم شهری نیستیم، اون هم به دلیل طبیعت بازار مشترک بودن آقا صادقه. خلاصه از وقتی که ما دانشگاه قبول شدیم یه جورایی عین بختک چسبیده به زندگی ما و ول کن هم نیست.
از این چرت و پرتا بگذریم می خوام یه خورده راجع به سریالprison break (فرار از زندان خودمان) واستون بگم. من کل این سریال را تو ماه آخر تابستون امسال، یعنی همون موقعی که شما گرم دیدن سریال پرطرفدار جومونگ بودید، دیدم.
ماجرا از اونجا شروع میشه که داداشِ یه مهندس صنایع، به جرم قتل میافته زندان. داداشه از این بچه خلافاست ولی ته دلش آدم خوبیه. آق مهندس ما هم که خیلی خاطر داداشش رو میخواد، دو سه ماهی از اطاقش بیرون نمیآد و یه نقشه حسابی واسه فراری دادن داداش جونش می کشه و واسه اینکه نقشه یادش نره کُلشو به فرم رمزی رو بدنش تَتو میکنه و بعدش سر یه دزدی الکی از بانک، 5 سالی حبس می خوره و میره پیش آق داداشش. تو زندون هم مخ یه خانم دکتر رو می زنه که کاراشو پیش ببره، ولی از اونجایی که آق مهندس ما هم آدم حسابیِ داستانه، تحت تاثیر محبتهای دکی قرار میگیره و ...
اگه منتظر بَقیَشین خوب دیگه رو من حساب نکنین ، اگر هم حوصلتون از حرفام سر رفته خوب بهتون پیشنهاد میکنم کُلاً دیگه به این وبلاگ سر نزنین، والا چیه بابا یه مشت ...
تو این سریال آق مهندس از هر انگشتش یه هنر میباره، دل رییس زندان رو میبره، کلی باهاش تریپ برمیداره و واسه هر مشکلی تو دقیقه نود، یه راه حلی پیدا می کنه و کلی به سریال هیجان میده، طوریکه آدم همش دوست داره ببینه بعدش چی میشه(منظورم همون روزایه که من رکورد 8 قسمت رو می زدم).
اما همینطور که جلو میریم، از این هیجان کاسته میشه تا جایی که آخراش من جومونگ هم نگاه میکردم، چون همون بحث آدم خوبه همش برنده می شه، رو اینجا هم داریم. اگرچه فیلمنامه رو با سیاسی کردن و یه سری از رسواییهای بزرگای دولت و سازمانهای جاسوسی، خواستن جالب کنن، ولی با وجود شروع فوق العاده و طوفانی، نهایتاً به یه سریال معمولی تبدیل میشه.
یکی از شخصیتهای جالب سریال اسمش تیبَگه. یه جورایی جونِوَرِ تمام عیاریه. این قدر خوب بازی می کنه که به محض تمام شدن سریال، تو سری جدید سریالheroes، یه شخصیت جدید به نام ساموئل وارد میکنن که اونجا هم دست کمی از تی بگ نداره.
خوب ... اما نظر کارشناسانه بنده در مورد این سریال: آقا نبینید، والّا، بیکارین مگه، برید یوزارسیف و جومونگ ببینید. اما ... جداً سریال بدی نیست، بهترین سریالیه که میشه تو تلویزیون پخش بشه. قابلتوجه دوستان گرامی که کل این سریال هیچ صحنهای نداره البته بجز آخراش. من چقدر به این آقمهندسه فحش دادم که هر قسمت لااقل سه چهار تا موقعیت توپ رو از دست میداد. البته سوء تفاهم نشه چون بقول هم وطن آذری زبانمون: بابا واسه دکتره میگم، طفلکی گناه داره وگرنه ما که زن داریم.
خلاصه یه جورایی مثل اینکه سریال رو واسه جمهوری اسلامی ساختن، با خیال راحت می تونید تماشاش کنید. البته این سریال، با دوبله فارسی، وارد شبکه ویدئویی هم شده و میتونید از کلوپها تهیهش کنید.
این متن رو همونجور که دیدید، دوست گرامی، رفیق گرمابه و گلستان، یار غار، جناب حسام نوشتن، اگه خوشتون اومد، بگید که دیگه نذارم بنویسه، چون: "هفت درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در وبلاگی نگنجند".
در ضمن، در متن فوق موارد بسیاری وجود داشت که بوسیله من سانسور شد، که اگر نمیشد، آبرو برامون نمیموند، که چنانکه گفتهاند، آبرو از اون آباست که هیچوقت به جوی برنمیگرده.