تقتقتق(صدای کوبیدن به در)
-سلام آقای دکتر، خسته نباشید.
-سلام پسرم، بفرمائید
-ببخشید مزاحم میشم، یه مشکلی داشتم که پرسیدم گفتن فقط به دست آقای دکتر فلانی حل میشه، من هم رسیدم خدمتتون، چهار، پنج دقیقه وقتتون رو میگیرم.
-( با اشاره دست به سمت صندلی)خواهش میکنم، بفرمائید بشینید
مشکل رو براش گفتم اما متوجه نشد، بیشتر توضیح دادم متوجه نشد. خواستم از اساس واسش توضیح بدم که من چیکار میخوام بکنم و از شما چی میخوام که یه نگاه به ساعتش کرد و گفت: "از چهار، پنج دقیقه بیشتر شد، دیگه نمیتونم کمکتون کنم. البته میتونم به عنوان استاد مشاور کمک کنم که اون هم به صورت رسمی باید ثبت شده باشه".
زبونم بند اومده بود، نمیدونستم چی بگم. یادم نیست چطوری اما از اونجا اومدم بیرون. داشتم به این فکر میکردم که اگه این اساتید به جای مدرک دکترا، یه سوپر مارکت باز کرده بودن چطوری خون مردم رو تو شیشه میکردن، یا اگه یه مقام مملکتی مهم شده بودن چه بلایی سر مردم میآوردن. فقط این شعر به ذهنم رسید:
"یارب مباد که گدا معتبر شود"
سلام
پاسخحذفدمت گرم عالي بود
از اين استادا پول پرست تر خودشونن....
حالا چرا بهت برمي خوره؟ خودت گفتي پنج دقيقه وقتشو مي گيري! والّا!
پاسخحذفبه مسعود:
پاسخحذفوالا مسعود جان پول که هیچی، فکر کنم اینا اگه جون ما رو هم بخوان بگیرن، پول بخوان
به Maanta:
پاسخحذفیعنی شما اینقدر دقیقی؟
اون چيزه ديگه اي مي خواسته . بايد مي فهميدي. اگه من جاي استاد بودم چشمام قرمز ميشد.
پاسخحذفیا رب مباد "آنکه" گدا معتبر شود
پاسخحذفگر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
جالب بود. به نظرم موضوع پست همین مصراع می ذاشتی قشنگتر بود.
منم یه همچین داستانی برام پیش اومد البته یه درجه بدتر. رفته بودم برا احوالپرسی پیش یکی از اساتید همشهری که بعد از دو سه دقیقه گفت ببخشید من کار دارم... به سلامت!
هزار مرتبه خدا رو شکر کردم که چیزی ازش نمی خواستم!
حجت جان ممنون که تصحیح فرمودید.
پاسخحذفدر ضمن وبلاگ خودمه اسمشم خودم می ذارم، اصلاً به تو چه.
خدا رو شكر كن اونا چيزي ازت نميخوان وگرنه آب خوش از گلوت نميذارن پايين بره.
پاسخحذفهمشون همینن استاد من به جرم انجام پروژهی یکی دیگه از استادا می خواست با اون دندوناش گلومو بجوه
پاسخحذفحسین جان دمت گرم
پاسخحذفعلاوه بر پولکی بودن، حسود هم هستن