تو این چند روز، روزهام به بطالت گذشته. قبلاً یه اتفاقاتی میافتاد.
تو این چند روز، پروژهی جلو نمیره. قبلاً یه اتفاقاتی میافتاد.
تو این چند روز، خوابگاه به شدت خلوت شده. قبلاً شلوغتر بود و یه اتفاقاتی میافتاد.
تو این چند روز، تو اینترنت رفتن لذت نداشت. قبلاً لذتش بیشتر بود چون توش یه اتفاقاتی میافتاد.
تو این چند روز، سفرهی ناهار و شاممون تو خوابگاه، 2 نفره بوده. قبلاً شلوغتر بود و سر سفره یه اتفاقاتی میافتاد.
تو این چند روز، چند تا خبر ناخوشایند از برخی دوستانِ همکلاسی بود، قبلاً خبر بدی در کار نبود چون همچین اتفاقاتی نمیافتاد.
تو این چند روز، ...... نمیدونم چم شده اما دیگه حال و حوصله گذشته نیست. شاید دلیلش دوری از دوستان و محیط گرم و پرشور خوابگاه باشه، گرچه من هنوز تو خوابگاهم اما بقیه نیستن.
محسن میگه دلیلش استرس ناشی از پایاننامهست که خودش میگه بیمورده چون من کارم خوب پیش رفته. گرچه خودم چنین فکری نمیکنم، که این هم دلیلش استرسه.
خلاصه تو این چند روز هیچی مثل گذشته نیست.
پايان نامه چه طوره؟ تموم شد؟ اين حس و حال از عوارض آخر ساله!
پاسخحذفاینجا هم همین طوریه که گفتی. آخه قبلا یه اتفاقایی میفتاد(فیلم،بازی...) ولی فعلا حال و حوصله اینا رو ندارم. راستش از اونجا که من دیگه پایان نامه ندارم(دلت بسوزه) فکر نمیکنم مشکل تو هم مال پایان نامه باشه ولی با اون قسمت که گفتی ممکنه مال دوری از بچه ها باشه کاملا موافقم.
پاسخحذفراستی من امروز دارم میرم تهران،اگه دلت گرفته بیا ببینیمت، کین درد مشترک هرگز جدا جدا،درمان نمیییی شود.
ان شاالله درست می شه .
پاسخحذفtoo in roozha kheilyha delo hosele nadarand,amma man chesh mam baz shode.montazer nashin,ye kari kon.
پاسخحذف