روزمرگی را می نویسم تا از آن فرار کنم، شاید هم برای آنکه بعداً به یادش آورم.
نم نم بارونتوی خیابوندختره گولم زد...
با عرض پوزش،حجت جان مطمئنی دختر بود یا خودشو شبیه دخترا کرده بود.
امروز ابرها هم به یاد پارسال به گریه افتاده اند. سیاه ترین شنبة ایران 30 خرداد 88.
البته من دقیقاً منظورم این نبود، اما مثل اینکه منظور شما بود.
salam baroon miad ke sabztar bashim...
جالبه، منظور همه همینه غیر از من، اصلاً....شاید...نه جداً میگم یعنی من فقط در اشتباهم؟
علاوه بر نوشتن نظر خود، می توانید نظرتان را بوسیله سه گزینه ی عالی، جالب و افتضاح که در انتهای متن آمده است، بیان کنید.
نم نم بارون
پاسخحذفتوی خیابون
دختره گولم زد
...
با عرض پوزش،
پاسخحذفحجت جان مطمئنی دختر بود یا خودشو شبیه دخترا کرده بود.
امروز ابرها هم به یاد پارسال به گریه افتاده اند. سیاه ترین شنبة ایران 30 خرداد 88.
پاسخحذفالبته من دقیقاً منظورم این نبود، اما مثل اینکه منظور شما بود.
پاسخحذفsalam baroon miad ke sabztar bashim
پاسخحذف...
جالبه، منظور همه همینه غیر از من، اصلاً....شاید...نه جداً میگم یعنی من فقط در اشتباهم؟
پاسخحذف