۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

فصل بهار


فصل بهار، علاوه بر شکفته شدن طبیعت، فصل صحبت کردن هم هست. دانشجوها و دانش‌آموزها، مخصوصاً دسته‌ی اول.
هر گوشه‌ی دانشگاه رو که نگاه می‌کنی، دو نفر در حال صحبت هستن. سن و سال و مثبت و منفی هم نمی‌شناسه.
پسره با یه مَن ریش و یقه‌ی بسته و انگشتر عقیق به دست، داره با یه خانم تیشان فیشان صحبت می‌کنه؛ اون یکی با موهای بلند تا شونه‌، با ابروهای شمشیری با یه ریش عجیب و غریب و یه سری آت‌و‌آشغال که به خودش آویزون کرده داره با یه خانم چادری که فقط چشماش پیداست صحبت می‌کنه.
اونوقت.....اونوقت ما صبح تا شب داریم با حسام حرف می‌زنیم، با ابراهیم کلنجار می‌ریم، احوال حمزه رو می‌پرسیم، با وحید فحش رد و بدل می‌کنیم، با حجت چت می‌کنیم و برای وبلاگ امیر نظر می‌ذاریم. خدا شانس بده.

۴ نظر:

  1. همين ديگه، ملت تو فضاي دانشگاه از مصاحبت هم لذت ميبرن، تو هم صبح تا شب اون كلّت رو كردي تو لپ تاپ داري دانلود ميكني. به خدا من راضي نيستم بخاطر اينكه براي ما فيلم و سريال دانلود كني از فعاليتهاي اجتماعي عقب بموني.
    حالا تو يه دانلودي ميكني، منو چي ميگي!!!؟

    پاسخحذف
  2. نکنه دوست داری با همون که انگشتر عقیق دستشه یه من ریش و پشم داره صحبت کنی؟
    خیلیم دلت بخواد با من بچتی یا با امثال من صحبت کنی. برو خدا رو هم شکر کن!

    پاسخحذف
  3. سلام
    خدا قوت
    ممنونم از نظر لطف شما
    حرفهای دلت رو زدی!
    خب جامعه رو خودمون میسازیم
    متاسفانه وقتی امر به معروف و نهی از منکر ترک بشه.. نتیجه از این بهتر نخواهد شد!
    موفق باشی
    با احترام: هادی - مشهد

    پاسخحذف
  4. ولی من ترجیح میدم با تو حرف بزنم م.صادق :-D

    پاسخحذف

علاوه بر نوشتن نظر خود، می توانید نظرتان را بوسیله سه گزینه ی عالی، جالب و افتضاح که در انتهای متن آمده است، بیان کنید.