۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

انشاء


یادتونه وقتی مدرسه می‌رفتیم، اون قدیم قدیما، پنجم دبستان، کلاس انشاء. وقتی تعطیلات تابستون تموم می‌شد یا سال نو می‌رسید، موضوع انشاء، بی برو برگرد این بود:"تعطیلات خود را چگونه گذرانده‌اید؟".
دلیل اصلی انتخاب این موضوع، جذاب بودنش نبود، دلیلش معلم‌ها بودن، که رشته‌شون ادبیات نبود، یا معلم پرورشی می‌اومد سر کلاس یا مدیر یا ناظم و یا هر کس دیگه‌ای که تو اون ساعت، تو مدرسه کار دیگه‌ای نداشت. دلیل انتخاب این موضوع از جانب اون‌ها هم این بود که از هر موضوع دیگه‌ای دمه‌دستی‌تر بود و بچه‌ها توش گیر‌نمی‌کردن و از معلم هم سوال نمی‌پرسیدن.
حالا من هم یاد ایام شباب کردم و می‌خوام یه انشاء با این موضوع واسطون بنویسم:

تعطیلات خود را چگونه گذرانده‌اید؟
ما در تعطیلات به شمال رفتیم. شمال جای خیلی خوبی‌ است. شمال در بالای ایران است. فامیل‌های ما آنجا زندگی می‌کنند. فامیل‌های مامانمان. ما در رفتن به شمال با ماشین خودمان رفتیم. ماشین ما، ماشین خوبی است و در آن 5 نفر جا می‌شوند. فامیل‌های ما با دیدن ما خیلی خوشحال شدند و از ما خیلی پذیرایی کردند جوری که ما داشتیم می‌ترکیدیم و اینقدر چایی خوردیم که کلاً در دستشویی بودیم.
ما در شمال دایی، خاله، پسر‌دایی، پسرخاله و فامیل‌های دیگرمان را دیدم و از دیدنشان خیلی خوشحال شدیم اما نمی‌دانیم چرا آنها از دیدن ما خوشحال نشدند و به جای احوال‌پرسی هی به ما می‌گفتند: "دماغت چاق است" یا اینکه می‌گفتند: "خاری". ما نفهمیدیم چرا آنها به جای احوال‌پرسی به ما فحش می‌دادند و دماغمان را مسخره می‌کردند و در حالی که دماغ آنها هم مثل مال ما بزرگ بود یا اینکه چرا به ما میگفتن خار در حالی که ما آدم هستیم.
همه فامیل‌های ما از ما می‌پرسیدند که چکار می‌کنی و ما به آنها می‌گفتیم که درس می‌خوانیم و بزرگترها می‌گفتند بارک الله و کوچکترها می‌گفتند که ما آنها را با این درس خواندنمان خفه کرده‌ایم و بعضی‌ها یک حرف دیگری می‌زدند که ما نمی‌دانیم یعنی چه اما مثل اینکه حرف بدی است چون که آن را آرام در گوش ما می‌گفتند و ما به آنها می‌گفتیم که ما آن کار را نکرده‌ایم و شاید کس دیگری کرده است وآنها به ما‌ می‌گفتند بی‌ادب. اما بالاخره(بخوانید بالا  خره) ما نفهمیدیم که درس خواندن ما چه ربطی به خفه شدن فامیلمان و آن کاری که آنها گفتند که ما می‌کنیم و ما نمی‌دانیم یعنی چه، دارد.
شمال جای بسیار خوبی است و هوای بسیار خوبی دارد و شما هم به آنجا ‌بروید اما وقتی به آنجا رفتید و عیدی گرفتید آنرا به پدر و مادر خود ندهید چون آنرا نگه می‌دارند و به شما نمی‌دهند و می‌گویند که برایت جمع می‌کنیم یا اینکه می‌گویند که الآن پول را بده بعداً به تو می‌دهیم اما عید سال بعد هم پول را به شما نمی‌دهند.
پایان

۴ نظر:

  1. آفرين پسرم انشاي خوبي بود، خيلي هم خوش خط نوشتي.
    بچه ها براش دست بزنيد.

    ******** * * * * * كافيه ديگه، نفر بعدي بياد انشاش رو بخونه.

    پاسخحذف
  2. همیشه برای من سوال بود که توکه ترکی پس چرا دماغت اینقدر... تازه فهمیدم که چرا دماغت...

    پاسخحذف
  3. خاری در لحجه ی مازندرانی یعنی: خوبی؟

    پاسخحذف

علاوه بر نوشتن نظر خود، می توانید نظرتان را بوسیله سه گزینه ی عالی، جالب و افتضاح که در انتهای متن آمده است، بیان کنید.