می خوام در مورد واقعه ای که جدیداً اتفاق افتاده، بنویسم. فوت آیت الله منتظری که همین دو روز پیش اتفاق افتاد. یک فوت جنجالی!!!....
نمی خوام اینجا شرح حال زندگی این مرد و کارهایی که کرده و نکرده رو بیان کنم، فقط می خوام وقایع این چند روز و چند تا عکس واستون بذارم.
آقای منتظری که بدلیل وقایع سال 76 مورد غضب کله گنده های فعلی مملکته قرار گرفته بود، روز 29 آذر، مطابق 3 محرم فوت کرد. دیروز بنا بود تو قم و در حرم مطهر حضرت معصومه ایشون رو دفن کنن، اما اتفاقاتی افتاد که ....
اتفاق اول: بسیاری از طرفداران ایشون که حالا، یا از قدیم از مقلّدین ایشون بودن(و اکثراً اصفهانی هستن) و یا طرفدارانی که در وقایع اخیر طرفدار ایشون شده بودن، راهی قم شدن تا در مراسم تشییع ایشون شرکت کنن.(دعوت می کنم به وبلاگ سه روز پیش مراجعه کنید).
اتفاق دوم: قم با اون خیابون های تنگ، میزبان جمعیتی بیشمار بود که برای کاری که انجام می دادن، انگیزه فراوونی داشتن.
اتفاق سوم: عده ای این وسط می خواستن مانع دفن کردن آیت الله منتظری در حرم حضرت معصومه بشن که البته نتونستن. این حرکت آدم رو به فکر می ندازه که این جمع از برادران و خواهران، آیا اصولاً عقلی در سر دارن یا نه؟ و نیز ضرب المثلی قدیمی رو به ذهن متبادر می کنه، با این مظمون "کرم از خود درخته".
اتفاق چهارم: بالاخره به هر زور و ضربی بود، کار تدفین به پایان رسید در حالی که، طرفداران دو گروه(من نمی دونم اون یکی ها طرفدار کی بودن؟ یا اونجا چیکار داشتن؟) شعار گویان به سمت یکدیگر حمله می بردند. عده ای با فریاد"حیدر،حیدر" و عده ای با شعارهایی نظیر"مرگ بر تو، مرگ بر دیکتاتور، اگر امام زنده بود/....(باز هم به وبلاگ سه روز پیش مراجعه کنید)، یاحسین/میرحسین و ....." تو گویی قم تکه ای از تهران است. گرچه شعارهای دیگری هم دادن، اما خوب، اگه بنویسم وبلاگ رو فیلتر می کنن.
اتفاق پنجم: این یکی رو نمی شه اسمشو گذاشت اتفاق. آیت الله منتظری رو در حرم حضرت معصومه در کنار مدفن مرحوم آیت الله بهجت، دفن کردن، که البته از قرار معلوم و بر اساس مشاهدات عینی اینجانب، فاتحه خون و زائر هم کم نداره.
اتفاق ششم: نظیر این اتفاق(منظور حمله و تهاجم در تدفین یک نفر) مسبوق به سابقه بوده است، بگونه ای که چند سال پیش و در تدفین آیت الله شیرازی در حرم حضرت معصومه، عده ای دخالت کرده و قصد آشوب داشتند(تصادفاً مرحوم آیت الله شیرازی نیز از مخالفان وضعیت فعلی مملکت بوده اند).
اتفاق هفتم: اطلاعات دقیق تر و کامل تر روز تدفین رو می تونید در وبلاگ من هم یک آقازاده هستم، پیدا کنید. در ضمن می خواستم بنویسم که جمعیت زیادی نیومده بودن که با خوندن و دیدن وبلاگ مذکور پشیمون شدم و مطلبم رو پاک کردم(از قرار معلوم تلویزیون تأثیرات خودش رو گذاشته).
اتفاق هشتم: ....... ......... ............
اتفاق نهم: در ذیل عکسی که شخصاً از محل دفن ایشون گرفتم رو می تونید ببینید، گرچه در زمان گرفتن عکس، اطرافیان به گونه ای به بنده نگاه می کردند، تو گویی نعوذبالله گناه کبیره ای را در ملأ عام و در مکانی مقدس انجام می دهم.
نظر بنده: در مملکت ما توهین و تحقیر به کسانی اشکال دارد که عده ی خاصی مشخص می کنند و توهین به بقیه انسان ها هیچ اشکالی ندارد(برای اینکه متوجه شید چی میگم، مطلب وبلاگ من هم یک آقازاده هستم، رو بخونید)
همون جور که نوشتم همه اینها اتفاق بود و نه چیز دیگه، شاید هم این کارهای قبیح و زشت یک خواب بیشتر نبوده، ایشالّا که بوده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
علاوه بر نوشتن نظر خود، می توانید نظرتان را بوسیله سه گزینه ی عالی، جالب و افتضاح که در انتهای متن آمده است، بیان کنید.