۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

شانس ما اگر شانس بود ...

شانس ما اگر شانس بود که دیگر وضعیتمان اینچُنین نبود. گیرکرده در مردابی به سان یک گوش‌مخملی، وامانده در کاری چونان گِرِهی سردرگمِ سردرگمِ سردرگمِ...
دوستان به طرفه‌العینی کپی زدند و نوشتند و دفاع کردند و رفتند، ما همچنان اندر خم یک کوچه‌ایم. از قرار معلوم این کوچه هم از آن کوچه‌هاست، یا خمش زیاد است یا کوچه‌اش تنگ است یا بنده زیادی چاق شده‌ام. خلاصه‌ یک اشکالی این وسط هست که ما اینچنان گرفتار آمده‌ایم ... الله اعلم.
نه تنها گیر کرده‌ایم که بخت هم از ما روی برگردانیده، که از قدیم گفته‌اند "هر چه سنگ است در جلوی پای علیل بنده سر و کله‌اش پیدا می‌شود". خواهید که از بهر روشن شدن ماجرا مثالی ارائه دهم؟ ..... ارائه می‌دهم.
چندی پیش برنامه‌ای نوشتم که گویا چونان این کوچه گیری داشت و در برخی موارد با مشکلی صعب مواجه می‌گشت. با لطائف‌الحیل و با هزار نوع ترفند و التماس و خواهش، مشکل را جُسته و برنامه‌ای جهت انجام فنّ بدل اجرا نمودم تا بلکه موثر واقع شده و از کوچه به خیابان بیاییم. از آن موقع که این برنامه‌ را نوشته و به برنامه‌ی اصلی الصاق نموده‌ام، اشکال مذکور به هیچ وجه پیش نیامده‌، اصلاً و ابداً.
خلاصه اگر شما دانستید که اشکال این کوچه چیست، ما را بی‌خبر نگذارید. اگر هم بی‌خبر گذاشتیدمان، خود مراقب باشید که به چنین مصیبتی گرفتار نیایید. اگر از بنده می‌شنوید، شما هم کپی بزنید و بنویسید و دفاع کنید و بروید تا کار به کوچه و خم و تنگی و گشادی نکشد. در هر صورت "صلاح مملکت خویش، خسروان دانند".