۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

فقر امکانات


مربی اومد به طرف  سهیل که کنار زمین، کنار بقیه‌ی بچه‌ها نشسته بود
-می‌تونی بری تو زمین؟
-نه آقای مربی، کفش ندارم، پاره شده
با اشاره به بقیه‌ی بچه‌های روی نیمکت
-کفش هیچکدوم از اینا بهت نمی‌خوره؟
-نه، کفش علی بهم می‌خوره که تو دروازه‌ست، تو زمینه
مربی یک کم فکر کرد، بعد رو به به دروازه ذخیره کرد
-رضا پاشو برو جاتو با علی عوض کن، برو تو زمین
رضا پاشود و به کمک داور اشاره کرد، کمک داور پرچمش رو بالا برد و داور اجازه‌ی تعویض رو داد،
تعویض انجام شد، علی اومد بیرون، سریع اومد سمت نیمکت، کفشش رو در آورد و داد به سهیل، سهیل کفش‌ها رو پوشید و به کمک داور اشاره کرد تا پرچمش رو به نشانه اعلام تعویض بالا ببره.