۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

تبريك ديرهنگام

ديشب تو خوابگاه بعد از بحث و جَدل‌هاي مألوف، نوبت به بحث در مورد وبلاگ من و گله‌گذاري بعضي عناصر منفور،كه در مورد من بد نوشتي و در مورد من ننوشتي و ....، رسيد. علي‌الخصوص بحث اصلي در مورد پست‌هاي مربوط به "تبريك تولد" بعضي از اراذل بود. چند نفر هم گله داشتن كه چرا تولد ما رو تبريك نگفتي؟
في‌الحال، غرض بنده از نبشتن اين پست، عذرخواهي و تبريك سالروز تولد ناميمون و گذشته عزيزان و جلوگيري از نقض‌غرض برخي عزيزان است كه فرموده‌اند: "تو به اون‌هايي تبريك مي‌گي كه ... آره". خلاصه
"تولدتون... پَساپَس... مبارك"
البته مطابق عادت هميشگي، همچين قصد خير هم نداشتم و به قول قُدما، از اون گربه‌ها نيستم كه براي رضاي خدا موش بگيرم. پس توجه شما را به نكاتي چند جلب مي‌كنم:
نكته اول: اين عزيزان دو نفرند، تاريخ تولد اين دو عزيز نيز، نزديك به يكديگر مي‌باشد، چونان كه اتاقشان، چونان كه تختشان، چونان كه كمدشان، چونان كه خودشان و ... وارد جزئيات نشويم بهتر است. يكي در 16 آبان ماه زاده شده و دومي در 23 آبان ماه، فلك را به قدوم خود آلوده كرده است.
نكته دوم: هيكل يكي ورزشكاريست و ديگري متخصص بدنسازيِ اصولي.
نكته سوم: آنكه هيكلش ورزشكاريست، موهايي به غايت پر پشت و ناصيه‌اي به نهايت بلند دارد و آنكه متخصص بدنسازي است، زلفي افشان(البت تا 4 يا 5 هفته ديگر) و آلت‌قوه ناطقه‌اش(بيني) در نهايت اعتدال و سرراستي‌است(چونان دماغ بنده).
نكته چهارم: آن بلند ناصيه، دركليه امور منزل كمك حال ديگران بوده و در موقع باختن قمار، ظرف‌ها را به تنهايي و تمام وكمال، بشويد و آن زلف افشان، تنها كسيست كه در انجام امور منزل، هميشه پايه است.
نكته پنجم: آن كمك حال ما در امور منزل، علّامه دهر بوده و در كليه امورِ لشكري و كشوري، مهندسي و طبيعي و انساني و قص‌علي‌هذا، متخصص مي‌باشد و آن پايه‌ي انجام امور، در درگاه منزل محترمه، كلاس پزشكي رفته و در كليه امور دارويي و درماني تبحر خاصي دارد.
نكته ششم: آن علّامه دهر، اوقات فراغتش را در خدمت استاد گرانمايه‌ي خويش بوده و ساير اوقات را به انجام بازي كامپيوتري مشغول است(در اسناد تاريخي از اينكه اين علّامه نزد استاد خود چه مي‌كند، خبري درج نشده است) و آن پزشك حاذق، در اوقات فراغت خود، مزاحم درس خواندن ما شده، نقش شيطان را بازي كرده و در اين ايّام شارلاتان بازي را به اوج خود مي‌رساند، چونان كه او را مُبدع مكتب شارلاتانيسم در خوابگاه ناميده اند.
نكته هفتم: آن متخصص بازي، در شرف تأهل است و آن بزرگ شارلاتانان، متأهل(جاي تعجب بنده از آنستكه قُدما گفته‌اند، جنس ذكور بعد از تأهل آرام گيرد، و خدا را شكر كه بنده اين مرد شريف را در دوران تجرّدش درك ننموده‌ام).
نكته هشتم: اين دو عزيز در برخي موارد به يكديگر نان هم قرض مي‌دهند، حال آنكه از لحاظ تفكر سياسي، يكي در مشرق است و يكي در اشرق.
نكته نهم: آن مشرّف به تأهل، انساني بس منظّم است، تا بدانجاكه در موقع خروج از منزل تنبانش بر زمين جاي گذارد و آن متأهل چونان خوش‌حساب است كه در ليست مخارج خانه(به قولي دُنگ) مبالغ هنگفتي، از ساير اعضا طلبكار است.
نكته دهم: آن خوش‌حساب، پروژه پاياني خود را به دست استاد سپرده و آن منظّم، پزوژه استاد را در دست گرفته است.
نكّته‌الُخْري: تنها نكته مشترك آن دو عزيز در رشد عرضي آنهاست، كه خدا آن را مستدام دارد زيرا آن استدام، خنده ما را نيز مستدام گرداند.