۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

حیف که زن بود


کنار خیابون، منتظر ماشین واستاده بودم تا بِرَم دانشگاه. بالاخره یه ماشین اومد و من رو سوار کرد. چند قدم جلوتر یه خانوم با دخترش سوار شدن. دو نفر هم جلو نشستن و راه افتادیم.
چند تا خیابون مونده بود تا من پیاده شم که خانوم بغل دستیم گفت:((آقا، ما همین جاها پیاده می‌شیم)).
راننده خیلی با احترام گفت:((چشم آبجی))، بعد فرمون رو کج کرد به سمت راست و نگه داشت تا پیاده شن. مادر و دختر پیاده شدن، در رو بستن و از شیشه جلو کرایه‌شون رو دادن. راننده پول رو گرفت و شمرد و گفت:((خانوم نفری 300 میشه)).
زن گفت:((نه...نفری 250 میشه)) و راشو گرفت و رفت.
راننده که دید 100 تومن داره می‌پره داد زد:((خانوم کجا می‌ری، کرایه‌تو بده)).
اما زن بی‌توجه به حرف راننده راهش رو ادامه داد. راننده که موقعیت رو دید از ماشین پیاده شد و شروع کرد به فریاد زدن و فحش دادن. تمام افراد خانواده زن و اعضای بدن خودش رو نام برد، دیگه فحشی نبود که نداده باشه. وقتی دید کار از کار گذشته، اومد نشست و راه افتاد. زیر لب داشت غر می‌زد که:((حیف زن بود وگرنه هر چی از دهنم در می‌اومد بهش می‌گفتم)).
مردی که جلو و بغل دستش نشسته بود گفت:((البته آقای راننده، همچین چیز خاصی هم باقی نموند که نگفته باشی)).

مشاعره‌ی شعارگونه


صبح اول وقت، همه بچه‌هایی که می‌خواستن برن دانشگاه، نصفه و نیمه از خواب بیدار شدن. صورت شسته و نشسته، صبحانه خورده و نخورده، در حال لباس پوشیدن بودن که حرف‌ها و غُرغُرهای همیشگی شروع شد. اول دفتر با بحث سیاسی. یک کم گذشت، کار به  شعار دادن کشید، اول این‌وری‌ها شروع کردن.
نمی‌دونم چرا اما یکی گفت:((ش بده)).
شرم ما، ننگ ما/صدا و سیمای ما.
الف بده:
اون وری‌ها گفتن:((ای رهبر آزاده/آماده‌ایم،آماده)).
ه بده:
این‌وری‌ها گفتن:((حمایت از دانشجو/حمایت از آزادی ست)).(نمی‌دونم چه قرابتی بین "ه" و"ح" هست).
ت بده:
این‌وری‌ها دیدن که اون‌وری‌ها، اهل شعار نیستن و اهل عملن(چماغ‌ها رو در آوردن)، پس خودشون ادامه دادن:((توپ، تانک، بسیجی/دیگر اثر ندارد)).
د بده:

((دودرو دودوددود/ایران)).
.......