۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

سازشکسته


تو این مسافرت چند روزه به تهران، علاوه بر مصاحبت با دوستان قدیم، از همنشینی با اونها حظ وافی رو بردم.
خونه‌ی مَمَّد اینا، علاوه بر بحث سیاسی و لاطائلات مألوف، صحبت یار و گل و بلبل هم بود. گرچه سه‌تار هادی شکسته بود و گرچه نوای ساز شکسته غم‌انگیزتره اما این شکستگی با اون شکستگی فرق می‌کنه.
عوضش هادی یک شعری رو زمزمه می‌کرد که مدتها بود نشنیده بودم. حالا اون شعر رو گذاشتمش تا شما هم حظ کافی و وافی رو ببرید. در ضمن این شعر رو استاد شجریان  تو آلبوم چشمه‌نوش خوندن، که آهنگش رو هم می‌ذارم تا اون رو از اینجا دانلود کنید گوش بدید. راستی، شعر هم از حافظه.

ما سرخوشان مست دل از دست داده‌ایم/همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم
بر ما بسی کمال ملامت کشیده‌اند/تا کار خود به ابروی جانان نهاده‌ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای/ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم
پیر مغان ز توبه‌ی ما گر ملول شد/گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم
کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه/کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار/این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست/نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم