۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

سرگرمی


سرگرمی این روزهای ما تو خوابگاه، توی این تعطیلات، توی این آخر هفته‌ی تقریباً خلوتِ 5 نفره‌ی؛ به جز فیلم و کتاب و مزخرف گفتن و برنامه‌های مزخرف تلویزیون رو دیدن، یه چیز دیگه هم بود،
 یه ورزش،
 والیبال نشسته،
 والیبال جانبازان و معلولین،
 زمینمون رو فرشی‌های خوابگاه،
 میله‌های تور، دو تا صندلی
 و تور، کابل شبکه‌، به رنگ سبز بود، البته نه سبز مخملی، یا سبز نرم، یا هر سبزی که باعث دستگیری ما و یا تهمت حمایت از بیگانه بشه.
من و حسام باهم، محسن و ابراهیم باهم، روح‌ا.. هم داور.
نمی‌دونستم اینقدر قشنگ می‌تونم ادای یه معلوم بدون پا رو در بیارم، محسن هم قطع نخاع شده بود، حسام هم احتمالاً در نواحی لگن دچار قطع عضو بود، ابراهیمِ نامرد سالم بود، خودش رو به معلولیت زده بود.